اول سلام
میخوایم بریم شیرازقراربودخودمون بریم
بعدشوهرم گفت که به مامانت اینابگوبیان باهم بریم
آخه ماهرسال بامامانم اینامیریم مسافرت
منم بهشون گفتم اولش گفتن نه
بعدگفتن باشه
حالاشوهرم توقیافس میگم خودت گفتی که بگم بهشون من که حرفی نزدم
میگه من مشکلی ندارم میگم پس چراقیافه میگیری میگه قیافه نمیگیرم فک میکنی
دیشب مامانم اینا شب نشین اومدن خونمون همش توقیافه بود بهش میگم چته میگه هیچی خستم
میگه توکه میدونی اسفندماه سرم شلوغه بی حوصلم
😐😐😐😐
نکنه راضی نیست باهم بریم مسافرت کوفتم بشه