خانم ها من جدا شدم تو دوران عقد،(پسر عمه مامانم بود) بخوام خلاصه بگم واقعا داشتم دیوونه میشدم.
وقتی بحثمون میشد سر چیزای مزخر.ف فحشم میداد صداشم تا جایی ک میتونست میبرد بالا بعد میومد عذر خواهی میکرد میگفت عصبانی بودم، و میگفت تکرار نمیشه اما بدتر میشد منم فقط گریه میکردم:) ی بار گفت پیشم بودی استخونات میشکستم سر چیزی الکلی ک الانم یادم نمیاد انقد مزخرفو الکی بود
دوم خصلت بدش این بود ک قهر میکرد
مقصرم بود ولی من باید میرفتم منت کشی،
و یه بحثی ک تموم شده بود من اصلا یادم نمیموند دیگه تو بحث جدید اونو میکشید وسط😐
و مهم ترینش این بود ک شکاک بود تهمت میزد بهم
ی بار رفتیم وسایل میکاپ گرفتم از پیش دوستش
چند هفته بد بحثمون شد گفت تو دوستتم رو نگا کردی باهاش خندیدی
یا مامانم اینا میرفتن بیرون من میموندم خونه یه بار زنگ زد شب بود گفت منتظر کیی بیاد پیشت:)))))
یا ی بار رفتیم طلا بگیریم گفت تو مردا رو نگا میکنی درصورتی ک من چشام ضعیفه دو متر جلومم نمیبینم😐👍
و دخالتتتت خانوادششش چیزی بینمون اتفاق میفتاد تو ی صدم ثانیه خانوادش خبر دار میشدن و دخالتاشون شروع میشد
ی شب دوست بود ی شب قهر میکرد سر چیزای الکی بعد میگفت خسته بودم عصبی بودم ببخشید .
اخرین بار قهر کرد بخدا مقصر بود میگفت من کار میکنم خسته م تو واسه خودت خونه ای باید همیشه جوابگو زنگ من باشی.
مامانش زنگ زد گفت جداشو خب با پسرم قهر میکنی!(اون قهر کرده بود)
داداشش میگفت منتظر چی برو درخواست طلاق بده!
عروسشون بودم عقد بودیم خب ی نفرشون نیومد خونمون بگه چرا میخوای جدا شی
حتی نامزدمم نگفت این کارو نکنیم :)
خلاصه گفتم نمیخوام میخوام طلاق بگیرم با اینکه برام سخت بود و هست.
شاید بگید فقط بدی های اونو گفتی
باور کنید هرچقد فک میکنم من بدی در حق این خانواده نکرده بودم شاید از خوبی زیاد اینجوری شدن
الانم رفتم پیاده روی اربعین مادرشوهرمو دیدم
با خودم فک کردم نکنه اومده برا نفرین کردن من ، ینی میشه اقا امام حسین بهش بگه باشه:)
خب بدی های خودشون نمیبینن فک میکنم من خوشی زده زیر دلم این کارو کردم
خیلی طولانی شد ممنون ک خوندی..