من عقدم شوهرم باهام لج کرده اذیتم میکنه میگ مهریتو ببخش تا زندگی کنیم بهم حرف میزنه الان زنگ زدم به شوهرم گفتم من مهریه ببخشم از کجا معلوم منو نگه داری میگم شاید تو زندگی ببخشم ولی الان نه باز گفت خب باشه بیا خونه مادرم زندگی کنیم بعد چند ماه فهمیدی من خوبم ببخش بعد میگه بدون عروسی همینطوری بیا دم خونه ما گفتم حداقل خودم عروسی میگیرم میگ نه خودتم نباید عروسی بگیری چون من ازدواج دوممع میگه طلاق میشه میگفت من خودمو دست بالا میگیرم تو چرا نمیری مهری تو بزاری اجرا حرفاش انگار ادمو نمیخاددنمبدونم این شرطا چیه میزاره میگ ایندفعه وام برسه به دادگاه تا تهش میرم مهر هم بهت نمیدم میرم زندان
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من جات بودم همین فردا مهریه رو میذاشتم اجرا و طلاق میگرفتم
این معلومه ازش شوهر درنمیاد طلاقت میده فوری بعد بخشش، حداقل یه مهریه ازش دربیار
بهترین اتفاق زندگیم سال 1402 اتفاق افتاد ولی سال 1402 بدترین سال زندگیم بود ،درواقع بهترین اتفاق زندگیم در بدترین سال عمرم اتفاق افتاد و در واقع حتی بهترین اتفاق هم نتونست بدترین سال رو به بهترین سال یا حتی یه سال معمولی تبدیل کنه/ من ناراحت نیستم، نمیخوام هم برگردم به اون روزا، متنفر هم نیستم، فقط حسرت میخورم کسی هست بفهمه چی میگم؟/خاطرات عجیبند.
عجب واقعا بدون عروسی و مهریه میخوای بری به نظرت تاتهش میمونه برات ؟پدری برادری نداری حالشو بگیری ؟
آدمک خرنشی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند..... آن خدایی که بزرگش خواندی مثل توتنهاست بخند..... (دوستای مجازیم تروخدا هرکدومتون تونستید برای آرامش دل خستم دعاکنید)
عزیزم تو آخر راهت آخرش طلاقه حالا نهایت بری خونه مادرش چند وقت بیشتر تحقیر میکنن ولی تهش نه احترام نه عشق به دست میاری. فقط حسرت میخوری چرا خودتو سبک کردی
اصلا نامزدی و عقد بهترین دورانه . اصلا نذاشت یبار بهش دل گرم بشی یه نفس راحت بکشی. اینجا همه دارن میگن بهت بعد چرا میای دوباره سوال میکنی؟ سخته واست تصمیم بگیری؟