دیشب ما ساعت ۹ رسیدیم از مسافرت خونه خسته و کوفته اومده که صبح سوییچ ماشین بدین میخوایم با (برادر شوهرم)کوچیک ام بریم بیرون منم به شوهرم گفنم بهونه بیارم شوهرم نه برداشت نه گذاشت گف خانمم صبح می برتت چیزی بخوای بخری (من از برادر شوهرم اصن خوشم نمیاد دم به دقیقه میاد میگه ماشین بدین میخوام برم اینو اونور سربازه و کلا عشق خوش گذرانی ماشین ما هم داغون ) خلاصه صب به شوهرم گفنم تو برو من بعد ظهر میبرمش بیرون با ماشین بابام بخدا اینقد خوایم میومد حد نداشت الان از صب صد بار زنگ زده خاله شوهرم که ماشین کجاست نزاشت یه دقیقه بخوابم 🫤یبار بهم گفت ماشین بده گفتم نمیدم پرید بهم که مگه خوردیم ماشین تو مگه اصلا ماشین مال توغع منم گفتم اختیار ماشینم دست خودمه ولی از رو نمیره هفته ای ۳ بار ماشین میخوان آزمون حداقل