بعد ده سال زندگی توی شهر غریب میخام برگردم شهر خودم . همسرم از شهر بزرگه و من از شهر کوچک بعد ازدواج به شهر ش اومدم اوایل امیدوار بودم به کمک هم کارگاه خوبی راه میندازیم و با در آمد وشغل خوب و رفاه به آسایش زندگی میکنیم ولی خیلی زود فهمیدم اینها فقط رویاهای شوهرم بود و این چیزا ممکن نیست بالاخره ده سال رو هر طور بود گذشت و تنهایی نبودن دوست صمیمی نداشتن تفریح و خیلی چیز ا رو تحمل کردم. حالا شوهرم راضی شده بیاد شهر من زندگی کنه ولی شهرم کوچیکه و شوهرم اهل کار شرکتی نیست و حاضر نیست بره شرکت وایسه. از بستگان نزدیکم که وضع خوب دارن کمک خاستم سرمایه بدن .پول از اونا کار از شوهرم. ولی حاضر به ریسک اون هم توی این اوضاع اقتصادی نشدن .به نظرتون چکار کنم نه میخام توی غربت وایسم نه میتونم برگردم بدون پول و کار. چهکار کنم؟