رفتم با زن داداشم و مامانم بیرون ساعت ۳ و نیم رفتم ۵ و نیم برگشتم موقع برگشت تو راه شوهرم زنگ زد کجای گفتم دارم میام برگشت گفت نیای خونه اگه بیای جلو همسایه ها مخصوصا دختری که قبلا خودش میخواسته میگفت آبروتو میبرم من که گوش نکردم اومد دیدم با باباش تو راهرو نشستن تا منو دید دارم میرم سمت خونه برگشت گفت کجا گوش ندادم هی تکرار کرد و پشت سرم اومد از پشت کشیدم گفت دارم میگم کجا گفتم برو اونور با دست چند تا زد تو سرم گفت دست به من نزن دوباره زد منم یکی خوابوندم تو گوشش رفتم تو اتاق پشتم اومد درو بست تا چند بار با دست زد به سرم
چکار کنم حالم بده خیلی هم بدههههععه