دنبال سیاست زرنگ بازی ودورویی
دوست همسرم وضع مادیش خوبه بعدیه خونه 3طبقه داره 2طبقه اش خالیه طبقه اولش خودشون زندگی میکنن
شوهرم به دوستش گفته بودکه مابیایم یه طبقه ازخونتون روبگیریم که چون زنم رومیارم شهرغریب هم هستش اگه یه وقتی من نبودم خانوم توهستش وهرچقدرهم بریم بنگاه گفتش اجاره اش هست اجاره میدم
هیچی دیگه دوستشم خیلی خوشحال شده بوده گفته چی ازاین بهتره
بعدخانوم دوست همسرم هم بامن دوسته رفتیم چندباری باهم دیگه مسافرت آدم خوبیه اماخیلی باسیاست
هیچی دیگه تادوست همسرم رفته خونه بازنش صحبت کرده نظرش فرق کرده بعدهمسرم بهش گفته چیشدگفته هیچی حاجی یعنی باباش قبول نکرده
درصورتی که شوهرم بابای دوستش روکامل میشناسه میگه همچین آدمی نیستش وازخداشه میگه زنش پرش کرده گفته نه حالاعلتش رونمیدونم چرا2طبقه روهمینطورخالی میخوادنگه داره نزاشت ماام بیایم ازچی میترسه زنش نمیدونم
زنش خیلی سطح پایین ترازدوست همسرمه
یعنی ازخانواده خیلی فقیرین درمقابل دوست همسرم خیلی خیلی پولدارت