ما ی همسایه داشتیم روبروی خونمون بود مرد کچل ۴۹سال میشد زنشم خوشگل باکلاس ۴۵اینا
بعد مرد هیز بود از پنجره خونه ما رو دید میزد من دیگه پنجره رو میبستم
یبار بیرون بودم با پسرم مرد منو دید حس کردم داره میاد سمتم ی چیزی میخاست بگه من خودمو زدم ب اون راه ی گربه بود ب پسرم اونو نشون دادم اصلا نگاش نکردم
چنبار متوجه هیز بازیاش شدم
تا اینکه ب همسرم گفتم مرد هیزه
یبار ک پنجره باز بود همسرم همون رفتار مرد رو تکرار کرد انگاری وایساده پشت پنجره جوری که مرد ببینه خونشونو نگاه میکرده
مرد با حرص اومده پرده رو کشیده 🤣🤣
دیگه همون شد من از این مرد هیز بازی ندیدم ک ندیم
پیش خودش فک کرده من نمیتونم مخ زنه جوونه اینو بزنم ولی این شاید بتونه مخ زنه منو بزنه