الان که تاپیک اون کاربر که نمیخوام اسمشو بیارم و عکس با سایه اش رو دیدم یاد یکی از مریضا بیمارستان افتادم. اون همدنبال ترحم و تمارضه.داد همه کادر بیمارستانو دراورده اما هردفعه با فرض اینکه نکنه ایندفعه واقعا راست میگه مجبوریم پذیرشش کنیم و چندروز سرکارمون میذاره و میره.حدود یکسال کارش همینه هر دهروز یه بار میاد بیمارستان، دفعه اول گفت کیسه آبم پاره شده و ما هم یکشب بیمارستان بستریش کردیم، صب بردیمش سونو و معلوم شد اصلا حامله نیست.گفت من چون دیدم دوماه پریود نشدم گفتم حتما حامله ام.یروز میاد میگه کلی قرص خوردم تا خودکشی کنم الان پشیمونم بعد میبینیم الکیه.یه دفعه میگه نصف بدنم لمسه یه دفعه میگه دارم خون بالا میارم یه دفعه میگه ماشین بهم زده الانم که فکشو کج نگه داشته و میگه از دیشب فکم کج شده
به شوهرش میگیم مشکل خانمت فقط روانیه.لطفا سریعتر به یک روانپزشک معرفیش کنید بهش برمیخوره! بعضی اوقات پرسنل میگن ای کاش بیمارستان بیمه اش رو قبول نمیکرد اونوقت میدیدیم اگه میخواست هزینه کنه هم بازم میومد🤔اینارو گفتم که بگم شاید اون خانم هم اون لحظه ترحم میخواسته پس نگیم مارو سرکار گذاشته