بچه ها مامانم از روزی که یادشه همیشه زندگی سختی داشته و کلی زجر و عذاب کشیده
که اگه بخوام بگم یه کتاب میشه
حالا دلم میخواد الان بعد از یه عمر که اینجوری گذشته و ثمره ش بچه هاشن حداقل من یکاری براش انجام بدم
دلم میخواست الان که سنش هم داره بالا میره زندگی راحتی داشته باشه که دیدم نمیتونم کامل براش فراهم کنم چون هم سنم کمه هم هنوز شغلی ندارم و دارم درس میخونم
فک کردم براش کادو بگیرم یادم افتاد هر بار که گرفتم کلی ناراحت شده و میگه پولتو بزار برات خودت و ایندت و...کلا ادم قانعیه همیشه میگه خداروشکر من راضیم🥺 ولی من میدونم پشت چروکای روی دستو صورتش چقد درد و اشک قایم شده🥲
فک کردم بیام و آدم باشم رفتارای غلطمو اصلاح کنم شاید یکم خوشحال شه اما اون ذوق و خوشحالی هم باز برا منو زندگیمه
یعنی برا خودش کاری نکردم
نمیدونم
بنظر شما چیکار کنم؟🥲خواهرانه کمک کنید قربونتون برم 🥲🫂