بچها من چند وقته ازون دختر شاد و پر انرژی و دختری که واسه هر حرفی جوابای باحال داشت در اومدم... الان دیگه حس میکنم مث قبل نیستم دایره لغاتم کمرنگ شده احساس میکنم راهی دارین؟ از این حالت در بیام
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم همینم من میخوام کلاسی برم باشگاهی ارتباطی چیزی ولی متاسفانه خانوادم نمیزارن همینجوری تو خونه ام دارم ذره ذره جلو چشمشون آب میشم و ولی عین خیال کسی نیست فقط بعضی وقتا بابام میگه یه سر برو با دوستات برو بیرون که اونم مامانم بعد نمیزاره نمیدونم والا ولس شما اگر شرایطش رو داری برو کلاس زبان یا هنری یا ورزشی باشگاه اگه گواهینامه نداری گواهینامه بگیر فیلم ببین خلاصه استفاده کن از عمرت
کارایی که میکنم اینه با اینکه دیکه از چیزی ذوق نمیکنم و چیزی خوشحالم نمیکنه ولی اول سعی میکنم الکی خوشحال شم باهاش بعد کم کم ذوق قبلم هر سری بیشتر برمیگرده
الهی بگردم دختر... تو همین خونه بشین ی مهارت یاد بگیر خیلی کمک کنندستت البته باید اراده قوی کنی
دیگه اراده ای نمونده افسرده شدم باور میکنی شاید در روز با خانواده 20 تا کلمه هم حرف نمیزنم باهام دعوا میکنن هیچی نمیگم تیکه بارم میکنن مقایسه ام میکنن تخریب میکنن هیچی نمیگم همینجوری فقط گوش میدم دیگه حتی حوصله بحث هم ندارم باهاشون
میخوام مستقل شم دست و بالم بسته به هر کی میگم میگه مستقل شو میگم من اجازه هیچ کاری ندارم چجوری مستقل شم قوی یودم که این همه ساله دووم آوردم تو همچین خانواده ای فقط منتظرم نتایج دانشگاه بیاد و قبول شده باشم و برم قسم خوردم میرم و پشت سرمو نگاه نمیکنم دیگه هرگز برمیگردم حتی به بابامم گفتم و بابامم میگه خودتو نجات بده میگه من دیگه عمرم رفته تو خودتو نجات بده اینقد که مامانم زندگیو برام سخت کرده دلم میخواد نباشم یا داشنگاه امسال قبول میشم یا یه بلایی باید سر خودم بیارم