نه ادم زندگی کردن بود
بی شرم و حیا .معتاد خیانت هر بدی ک فک گنین داشت
بعد ول کرد رفت یعنی بخاطر بچا ها التماسشم کردم که بازممم برگرده بسازه زندگی کنه نیومد.
جدا شدم الان ک ازدواج کردم
همش بهانه بچه هایی رو میکنه که یک روزم کنارشون نبوده یعنی بچه دوسالو نیمه ی من یه شبم پیش باباش نخوابیده .الان ک ازدواج کردم میگه باید بزاری هر هفته بیام بچه هامو ازت بگیرم فقطم تاکید داره از خودم بگیره گفتم میبمر خونه خواهرت ازشون بگیر میگه نه (بهانه ی که زهر بریزه ) ساعت ۱۱ شب ک میدونه شوهرم خونه است پیام داده بهم ک تو برای من ۳ بار خودکشی کردی گقتی و دوسم داشتی و فلان و الان شوهر کردی و سنگ شوهرت و به سینه میزنی که شوهرم نمیزاره بیای بچه هارو از من بگیری فقط ارزوی مرگ براش دارم انقد ک منو اذیت میکنا .