صبح داشتیم صبونه درست میکردم
فلفل سیاه درشت گرفتم آسیاب برقی خرابه
یکم انداختم تو آونگ دستی که بریزم تو نیمرو چون دوست داره شوهرم
خندید گفت چیکار میکنی
منم نشسته این کارو میکردم
گفتم دارم فلفل آسیاب میکنم با خنده گفت باشه مامان بزرگ بیا که پسرم شد
منم زیادی گارد گرفتم که چرا گفتی
چون حساسم رو این موضوع چون شوهرم پنج ماه ازم کوچک تره
دیگه هیچی نخورد رفت گفت اصلا جنبه شوخی نداری همش قهری خستم کردی نمیدونم چی بگم بهت برنخوره کلا دیگه باهات حرف نمیزنم و رفت
راست میگه خیلی زود قهر میکنم
چیکار کنم این عادت بدمو ول کنم