من خودم
آهنگ کامران و هومن تو خودت نمره ۲۰ ایی همش فک میکردم واسه منه خیلی درسخون بودم چه ژستی میگرفتم😊
کلاس اول بودم جشن الفبا به بهونه اینکه خودم نشون بدم به همه بچه ها الکی میگفتم تشنه ام برم بیرون به بهونه آب خوردن همه حتی توی حیاط منو و زیبایی ام رو ببینن
آخرشم هیچکس منو نگرفته هنوز😁
من جوجه هارو لا ملاقه میزدم میگفتم تخم کنید تخمممم کنییییید
مردن
مورچه میذاشتم زیر لیوان برعکس تا جوجه بشه😑💪
گوشی مامانمو دست میگرفتم جلوی دوستام که مثلاً اره این گوشیه منه و چسی میومدم
ساعت ها چشم هامو میبستم بلکه وارد دنیای خیالی اسباب بازیام بشم😑😑
ی آهنگو خیلی دوست داشتم با گوشی دکمه ای ها ضبط کردم همیشه گوش میکردم با اینکه 10 سال گذشته
تو تلویزون آهنگه پخش شد دیدم از اول تا آخرشو حفظم
یا وقتی بچه بودم فکر میکردم زندگی ما داره ی جا پخش میشه عین فیلما فکر نمیکردم اینا بازیگر و فیلم بازی میکنن
فکر میکردم زندگی ماها ی جا داره پخش میشه😂😂
با پسرخاله ام قول ازدواج میدادیم به هم ۱۰سالمون بود
ب باسن خودم آمپول میزدم 😐🫴
یا ی بار داداشم جوجه گرفت من از اپن هلش میداد که پرواز کنه اینقدر اینکارو کردم بدبخت پاش شکست😕
من خیلی کارای سمی داشتم کتاب میشه کرد انقدر زیادن مثلا یک مروارید داشتم خیلی دوسش داشتم برای اینکه همیشه داشته باشمش خوردمش فکر میکردم توی دلم جاش امنه همیشه یا جوجه هامو آمپول میزدم آخرم پرستار شدم انقدر عاشق آمپول بودم
دور تخم مرغ پتو میپوشوندم تا جوجه شه
فکر میکردم که فقط ما واقعی هستیم و زندگی میکنیم و بقیه مثلا رو حالت استپ هستن ی همچین چیزی😂😂
و اینکه فکر میکردم همیشه تو همون سن میمونیم و قرار نیست کسی کم یا بهمون اضاف بشه🥲🥲
هیچی...
با اون سیبیل های ک... ی با رژ لب قرمزه پررررر ررررنگ میومدم جلو جمعیت مثله اسکلا
جوجه هامو میبردم حموم میگفتم حموم کنید حموم کنید تمیز شید اون طفل معصوم ها هم از لرز مردن
فکر میکردم امام خمینی همون خداست🥲🌚از رو عکس پول پاهاش حرف میزدم🌝
