من دفتر کارم توی ساختمان چند واحدی هست وقتهایی که کار دارم شبها میرم اونجا اگه خسته هم باشم دیگه همونجا میخوابم بقیه همسایه ها مسکونی هست همشون خانواده زندگی میکنن من چند شب پیش رفتم دفتر کارامو انجام دادم بعدش خسته بودم گرفتم خوابیدم حدود ساعت 2 شب بود دیدم یکی زنگ در میزنه منم از خواب بلند شدم درو باز کردم دیدم خانم همسایه واحد کنارمونه خانمی که تا چند وقت پیش خیلی به ظاهر مومن میومد با لباس خواب بدون حجاب جلو من ظاهر شده بود گفت گوشیت کجاست ؟ منم گوشیم تو دستم گرفته بود گوشیمو کشید گفتم چیکار میکنی خانم گفت صدا نده زود گوشی بده کار دارم از ترس داشتم میمردم