بچه ها من 16 سالمه و واقعا تعریف از خود نباشه ولی متوجه شدم نسبت به دوستام خیلی زود به بلوغ فکری ذهنی رسیدم
دوستام فکری میکنن همه چیز به ظواهر دنیا هست
فکری میکنن خوشبختی ینی اینکه گوشی مدل بالا دستشون باشه یا دوست پسر داشته باشن شوهر کنن
امروز با دوتاشون رفتم بیرون یه 206 تو ترافیک که ماه روبه رو داشتیم بستنی میخوردیم رو صندلی ،بهمون تیکه انداخت
اینا هم با کلی خنده مسخره بازی جواب میدادن
اعصابم داشت خراب میشد از دستشون
وقتی بیرونیم اگه یه پسر بهم نگاه کنه فکری میکنن طرف مثلا روم کراش زده...در صورتی که هیچ ربطی نداره
خودشون خیلی دانا ...میدونن ولی برعکس خیلی بلوغ روشون تاثیر گذاشته خیلی منفور شدن
گاهی اوقات که پسر میبینن میشن عین یه آدم پیکمی
با آدمایی که اصلا در شائنشون نیستن ارتباط میگیرن،همش دنبال خال زنک بازی دورویی دروغ هستن
کلا انرژی منفی هستن
مثلا فکری میکنن پسر یا دختری که خوشگله ته ذات درست با شخصیت بودنه
در صورتی که اصلا اینطور نیست و حتی بین دوستامون هم داریم یه خانومی که خیلی منفوره از هر جهت ولی اینا دوسش دارن من اگه چیزی بگم میشم ادم بده حسوده
همش دنبال تخریب دوستاشون دیگران هستن از هر لحاظ
شاید فکری کنید من خیلی آدم مذهبی شاید باشم یا حساس ولی اینطور نیست
بین همشون من تو خانواده ایی بزرگ شدم که از همه جهت آزادی داشتم
و این دوستام که میگم هر کدومشون از هر جهتی زیر ذر بین خانوادشون بودن
ولی با این وجود خیلی ذاتشون خرابه
همش میخان خودشون خوب نشون بدن ولی بازم چهره واقعیشون مشخصه
خیلی هم تا الان هر جهت های مختلف بهم زخم زدن