یه دوستی دارم،۲۲سالشه.از بهزیستی آوردنش.پدر مادرش بچه دار نمیشدن.بعد اینکه دوستمو آوردن خدا به پدر و مادرش یه پسر داد.دوستم وقتی نوجوون بود۱۴سالش که بود عاشق شد،خیلی شدیدم عاشق شد.جوری که وقتی پسره رو میدید دیگه صدا هم حتی نمیشنید،یه روز تصمیم گرفت به پسره بگه که دوسش داره.پسره هم وقتی شنید به خاطر اینکه دوستم رو از بهزیستی آورده بودن راضی نشد بره خواستگاریش درحالی که مگه چه اشکالی داشت دختر به اون خوبی و خانومی رو میگرفت؟😔رفت یه دختر دیگه رو گرفت.خلاصه دوست بدبخت من شکست عشقی بدی خورد.از اونور یه پسر با خونواده پولدار،شغلش توپ و تک پسرم بودبشدت برا خونوادش عزیز بود عاشق دوستم شد،هستین بقیشو بگم؟؟
خلاصه یه پسر که نگاش میکردی میگفتی خدایا از این سالمتر و سر به زیرتر هست؟عاشق دوستم شد.خانوادش مخالف بودن که دوستمو بگیره ولی تو روی خانوادش و اون خواهرای پرروش وایساد و دوست مارو گرفت
بگو
خب
پسره همه چی داشت،بهترین خونه و ماشین .خونه دوطبقه وسط شهر.هر وقت به زندگی دوستم فکر میکردم براش خوشحال بودم و خداروشکر میکردم که خوشبخت شد و خدا شوهر خوبی بهش داد و براش جبران شد...اما ورق دوباره برگشت و زندگی دوباره روی تیره و تار خودشو به این دختر نشون داد😔
خب
منو لایک کن عزیز
دوستم حامله شد،یه دختر خوشگل دنیا آورد اما شوهرش شخصیت واقعی خودشو نشون داد و با یه زن مطلقه که ۲تا بچه داشت به دوستم خیانت کرد و به دوستم گفت فقط از زندگیم برو بیرون.خونه و ماشین و بچه و طلا و همه چی واسه تو.فقط برو و بزار من با این زنه ازدواج کنم
دوستمم طلاق گرفت،تازه چند هفته بود که طلاق گرفت مامانش فوت کرد.مامانش خیلی زن خوبی بود،خیلی خوب.دوستم طفلی الان خونه باباشه و با باباشو دخترش زندگی میکنه،خونه خودشم داده اجاره و مشغول بزرگ کردن بچشه 😔
ای وای
چقدر ناراحت شدم
از خدای بزرگ براش ارامش و ی عشق حقیقی میخوام 🩵
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
