پشت کنکورم
دقیقا از زمانی که قبول نشدم روابطش باهام شکر آبه
دنبال فرصته منو شوهر بده
هر چقدر باهاش مهربونی میکنم غذا میپزم ظرف میشورم انگار نه انگار
بهش میگم برو مسافرت تنهایی من از خونه مراقبت میکنم
فقط دنبال یه راهی هست منو شوهر بده به فامیلای خودش که یکیشون خواستگارمه
میگه تصمیم خودته باز میاد حرف خودشو می‌زنه
میگه حق پشت کنکور موندن نداری
انگار که من دشمنش باشم 😐💔
زیاد دیدم
متاسفانه همینه عزیزم مطمعنم اگ پشت میموندم تا الان زنده نمیموندم از فشار اطرافیان
هر چن خد سال کنکور تحمل کردنشش خیلی سخت بود برام
قبول نکن ازدواج کنی
آخه چرا اینطوری ان 😐
واقعا به اینا نمیشه گفت مادر
میگه میخوای بخوابی بخوری من برات غذا آماده کنم
هر کاری میکنم دستم نمک ندارع
هیچ ولی ازشون نمیخام نه برای لباس نه کتاب هیچی در حالی که میرفتم دانشگاه حداقل سه میلیون هفته ای خرجمه
عزیزم ناراحت نشی بیزارم ازاین مامانا
متاسفانه خونه ماهم ی همچین جوی بود و دختری ک کنکور قبول نشه باید شوهر کنه
الان ی دختر دارم باخودم عهد بستم زیادی بهش سخت نگیرم بزارم بره دنبال علایقش
ی دکتری حرف قشنگی میزد برای بزرگ کردن بچت ،نجار نباش باغبان باش
مثل نجار از بیخ و بن نکوبش ک هرچی دلت خاست ازش بسازی
ولی وقتی بذر گلابی میکاری ایا هی بالا سرش وایمیستی میگی تو باااید سیب بدی تو باااید هلو بدی؟؟؟
قطعا نه
باغبان بذر رو میکاره بهش اب میده نوازشش میکنه هرازگاهی افتاب میخوره بهش بعد اون رشد میکنه و شکوفا میشه
برای ما ک نشد
ولی سعی میکنم برای دخترم باغبان باشم نه نجار🫠❤️
