شوهرم ماموربته تابستون نی الان رفتم حالم عوص شه خودم بچهام سه تایی تفریح همه زنوشوهر باهم بیرونن کلی تودلم بدوبیرا گفتم ب شانسم بعد بگین کیو دیدم جاری ای ک سایه همو باتیرمیزنیم باشوهرش دوردور بودن یجور باد توگلوش انداخته بود ک باشوهرشه من تنهام خیلی ب خودم بختم بدبیرا گفتم از اونورم ب همسرم گفتم لعنت ب من شانسم اونم دس از پادرازتر دعوام کرد و دیگ باهام حرفم نزد