سلام بچها جون قرار بود ۲۶با شوهرم بریم شمال ولی الان مادرشوهرم میگه منم میخوام بیام با دخترش
عید پارسال رفتیم انقدری اذیت شدم
الان اینو گفت تنم لرزید خیلی ناراحت شدم
بنظرتون بهشون بگم نمیام بد میشه ؟
مطمئنم خیلی اذیتم میکنن شوهرمم پیش مادرشه من تنهام
خیلی دلم میخواد نرم ولی مادرم میگه زشته نری باهاشون🥲
نرو باهاشون یا اگر شرایطش اوکی شد بپیچون بگو بازم تا اخر سال میریم اون موقع بیا
همون لحظه باید شوهرت میگفت میخوایم این دفعه دوتایی بریم سری بعد باهم میریم
بگوپاییز بریم هوا گرمه
اگه اذیت میکنن نری بهتره
اتفاقا دیدن بی زبونی اینجوری میکنن محکم بگو نمیام بگو پریودم بگو دلم نمیخواد بگو خاطره ی بد دارم این همه بهونه بگو ذوق داشتم دوتایی بریم بگو شما خانواده اید خانوادگی برید ما بعدا دوتایی میریم خلاصه نرو اصلا
میدونی مشکل چیه
خودش طرف اوناست خونوادمم اصلا طرفم نیستن
به بابام میگم بهش بگو اگه میخوای ببریش ناراحتش نکن دفعه بعدی خیلی اذیت شد میگه من نمیگم
خودم میترسم بگم دفعه قبلی اذیتم کردین باز بگه با مادر من بدی فلانی الانی
جلوی بابات گریه کن گله کن خلاصه قلقشو داری یا از مادرت بخواه اون به بابات یاد بده
ولی گفت با مادر من بدی و اینا اگر سکوت کردی جوابی نداشتی بعدا بهش بگو من از این حرفت ناراحت شدم و فلان
ولی خوددانی الان اگر بهونه نیاری و بری به اون یاد میدی اگر بین تو و مادرش مادرشو انتخاب کنه تو بازم براش دردسترسی
