من چهل روز رفتم خونه پدرم ,و اونجا موندم به اصرار شوهرم ,که بچه نوزادم اسیب نبینه و خودمم چون دیسکم پاره بود نیاز به مراقبت داشتم ,ولی ته دلم راضی نبود,اونجا ازم مراقبت کردن تا سرپاشدم ,اما یروز رفتم.خونه دیدم لباس زیر های شوهرم تولباسشویی اند و کثیف انددر صورتی که ازش ندیده بودم تا حالا توعمرم ,وتمام این مدت بروش نیاوردم این چهل شب هر بار میرفتم.میدیدم لباس زیرهاشو ,و خون خونمو میخورد ,اون نمیدونست من دارم میبینم ,وچهل شب که تموم شد هیچ شوقی برای برگشتنم نشون نداد ,حالا هم که اومدم خونه هیچ رابطه ای بامن نداشت و بدنشو شیو کرده بود ,در بهترین حالت ممکن بنظرم چت انلاین انجام.داده ,حالا هم که برگشتم خونه ام زودتر ازمن میخوابه و میگه چقدر خسته تم درصورتی که وقتی من نبودم ساعت های شش صبح میخوابید ,الانم اصرار داره که دوباره برم خونه مادرم یبار میگه برو چند روز بمون یبار میگه برو بچه رو حموم کن ,امشبم من عمدا بخودم رسیدم که ببینم چی میشه که گفت من چقدر خوابم میاد ,برم بخوابم ,واقعا حالم خرابه ,نمیدونم چکار کنم برم و با کاراش تنهاش بزارم ,بچه ام چی میشه این وسط ,خیلی مشکوکه