اینی که نوشتمو صفحه بعدش اومد هی باید کپی میکردم برا همه بفرستم گفتم یه تاپیک جدید بزنم
مامان بابای جاریم اومدن بردنش دختر کوچیکه بهانه میگرفته گریه میکرده اونم برده با خودش ولی دوتا بزرگه با خونواده شوهرمن حالا نمیدونم میخواد شکایت کنه یا نع
من خودم بارها باهاش صحبت کردم همش میگه بخاطر بچها نمیخوام بزنم به سیم آخر
ولی ایندفعه خیلی بد کاری باهاش کردن شاید کوتاه نیاد
مادرشوهرمم با خواهر شوهرم مث اینکه باز کلی حرف بهش زدن که تو دزدی دزدی میکنی میدی به مامان بابات حال مادرشوهرمم بد شده باز بردن بیمارستان چیزیش نبوده طبق معمول برگردوندنش
شوهرم میگفت برادرشوهرم هنوز آتیشی بوده میگفته میخوام طلاقش بدم اگه با مامان باباش نمیرفت طلاقش نمیدادم😒
این چند روز من فکر میکنم چون پدرشوهرم خونه نبود اینا انقد هار شدن این کارا رو کردن اگه بود که جرات نمیکردن