خسته شدم
من درس های دانشگاه ام خیلی زیاده
و باید تمرکز کنم درسمو بخونم
هر روز میاد و میگه اینو گفت بهم اونو گفت بهم
بع من چه خب رو مغزمه
هرچی می‌خوام بحث عوض کنم نمی فهمه
بگم به من چه هم داستان درست می‌کنه داد و هوار
سعی کنید کمتر پیششون بشینی
مامانایی که این تاپیک رو می‌بینید
توروخدا با بچه هاتون درد و دل نکنید
حداقل تا بیست سالگی
اونم نه در مورد پدرش
باباش رو از چشمش نندازین حتی اگه مقصر باشه
سن کودکی و نوجوانی سنی نیست که بچه بخواد حامی عاطفی شما باشه
سعی کن سریع بری یه جای دیگه
مثلا خواست شروع کنه برو حمومی بیرونی جایی...
بهشون پیشنهاد مشاوره و باشگاه و کلاس های هنری بدید
یا همراهی کنید تا مراجعه و شرکت کنند
در این صورت هم تنش ها کمتر میشه و مشکلات رو به حل شدن میره و اینکه شما هم درگیر و در جریان مشکلات والدینتون قرار نمیگیرید
واقعا بعضیا نمی‌فهمن بچشون تراپیستشون نیست آنقدر دیدم از پنج سالگی کل بدبختی‌های 30 سال عمرشونو برای بچه میگن قلبشو سیاه میکنن ذهنشم درگیر....
عیب نداره مثلا بهش گوش کن اون الآن زخمی هست ولی عمیق بهش گوش نکن یه گوشت در باشه یه گوشت دروازه
من پای حرفای مادرم میشینم به حرفاش گوش میدم
مامان منم همینه من و خواهرم که 12 سالشه... من هیچی ولی خواهرم واقعا گوشه گیر و افسرده شده
به منم هی میگه خیلیم آدم حساسیه مادرم
منم به طور کلی بی تفاوتم ابن باعث سده دووم بیارم 😂
به حرفاش گوش بده بزار اروم بشه حتما کسه دیگه ای ونداره درد دل کنه بنده خدا ازشوهر خیر ندیده لابد
شاید خودتم بزرگ بشی و دختردار بشی گاهی واقعا جز دخترت کسی نباشه حرفت رو بگی بهش..اینجوریه بهش بگو من دوست ندارم گوش کنم حرفاتو و درد دلاتو...یا به پدرت بگو بهش بگه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
