2777
2789
عنوان

شما جای من باشید برمیگردید

143 بازدید | 15 پست

حدود ۱۵ روز پیش به علت اینکه مادرشوهرم میخواست اختیار بچم بگیره دستش از خونه زدم بیرون و اومدم شهرستان خونه پدرم(تو خونه مادرشوهر زندگی میکنم)

بعد ۱۵ روز با مادرم تماس گرفته که به فلانی بگو برگرده.

شوهرمم دو روزه اصلا حال بچم رو هم نپرسیده چه برسه من

قبل این دو روز خودشم شهرستان بود 

من با یک آقایی  حدود دو ماه دوست بودیم ک اومدن خپاستگاری در ابتدا ک مادر سون مهریا رو تعیین کردند و گفتن فقط ۱۴ تا سکه ، بعدم ک اومدن خونمون مامانش گفت من سرویس چوب رو کامل نمیخرم ققط مبل و تخت ، بعد ک رفتن من به آقا میگفتم ک چرا اینجوری برخورد کردید چرا این حرفا میگفت زنگ بزن پیام نده زنگ زدم گفتم باید سرویس چوب کامل بخرید گفت نه الان کسی میز تلویزیون نمیکنه تو خودت تخت نداری یک کاری نکن همون تختم نخرم بعد بهش گفتم انگشتر نشون باید بیارید گفت الان کسی نشون نمیبره بعدم ممکنه گم بکنی منم عصبی شدم گفتم یعنی چی اون از وضع مهریه اینم ک اینطور گفت من اگه میخواستم مهریه زیاد بدم تو رو نمیگرفتم خلاصه بحث مون شد و اون آقا رفت خونه و بهم زد ، بعد دو هفته باز اومد کفت مامانم گفته با هم صحبت کنید بهش بگو اگه با همون شرایط قبل راضیه ما دوباره بیایم ، منم چون دوسش داشتم قبول کردم منتها به شوخی بهش،میگفتم ک سمت خونه ما نیای و بابام کله ت رو میکنه بهم زدی و پدرم دیگه ۱۴ تا سکه رو قبول نمیکنه خلاصه قرار بود زنگ بزنن ک مامانم پیامش رو روی کوشی من میبینه بهش پیام نیده ک آقای محترم چرا مزاحم دختر من میشی اونم بهش بر میخپره و میگه ما بدرد هم نمی خوریم و میرههه تا سه ماه بعد دوباره میاد و مامانش رو راضی میکنه میان خپاستگاری مادر دوباره میگه من نشون نمیارم سرویس چوب هم میز آرایش نمیخرم چون لازم نمیبینم یک تاریخ کاغذ نویسی همونجا تعیین میکنیم بعد ک خانواده پسر میزن مادرم یادش میفته اون تاریخ خواهرم و شوهرش نمی تونن بیان زنگ میزنه به مادر پسر عذر خواهی میمنه و میکه تاریخ رو جابجا کنیم از اون ور دسر به من میگه چرا عوض کردین تاریخ رو و اصرار ک همون تاریخ قبلی باشه منم میگم من کاری از دستم بر نمیاد به مامانت بگو ببین میتونه درستش کنه خلاصه همون جا مادرش زنگ میزنه میکه یا همون تاریخ قبلی یا هم دختر تون و پسر من خوشبخت بشن و همه چیو بهم میزنه




و استدلال مادر پسر این بوده ک چون شما تاریخ رو جابجا کردید به من و همسرم بی احترامی شدت و اینکه جرا مادرت گفته نشون بیارید ، من سر عقد سرویس برات خزیده بودم ک بدم






اما حالا پسره ازدواج کرده و مادره همه اینا رو براش از ما بهترون برده




دیدگاه تون چیه ؟؟


و پسره الان میگه اگه به مامانو میگفتی جشم الان من و تو با هم بودیم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ن بزار شوهرت بیاد بشینه صحبت کنه تکلیف روشن بشه 

ی شرطی ؛شروطی تعهدی چیزی 

الکی ک نمیشه

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

من با یک آقایی حدود دو ماه دوست بودیم ک اومدن خپاستگاری در ابتدا ک مادر سون مهریا رو تعیین کردند و ...

کم تاپیک زده در موردش الان اومدی وسط تاپیک ملت 




دخترجان بکش بیرون از این مرد 

ب خدا قحطی نیومده دنبال یکی دیگه باش 

فکر و انرژیتو بزار برا پیدا کردن کس دیگه ای 

برای هزارمین بار 

ولی متاسفانه شما گویا گوش شنوا نداری 

کسی ک خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی ک خودشو زده به خواب رو .....😔 

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

خونه مادر شوهرت زندگی میکنی بعد بچه هم اوردی؟

مربی رسمی فدراسیون بدنسازی ایران🏋🏻‍♀️ تخصص در تمرینات قدرتی و اصلاحی و تناسب اندام بانوان ﴿طراحی برنامه تمرینی به صورت اختصاصی و مشاوره تغذیه ورزشی﴾

من با یک آقایی حدود دو ماه دوست بودیم ک اومدن خپاستگاری در ابتدا ک مادر سون مهریا رو تعیین کردند و ...

نباید تو تاپیک کسی دیگه تاپیک بزنی، با اینکه کم میام سایت ولی تاپیکتو بارها دیدم این ادم دروغگو و پست فطرته، چطور بهش اعتماد کردین بار دوم راهش دادین؟  بره گم شه مرتیکه عوصی هیچی هم برا دختر نخریده دروغ میگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792