زنگ زدم به دختر خالم که دوساله باهاش قهرم

اول بزارید بگم اصلا چرا دعوا کردیم 

قضیه اینه که من با پدرم بحثم شد بابت پول بعد بهش گفتم که پدر مائده خونه به جیگر مائده می‌کنه تا بهش پول بده تو اینجوری نباش

بعد پدر من شب اومد خونه خاله و دختر خالمم اونجا بودن بعد به مامانم گفت ببین بهم چی گفته به خالم گفت نگاه کن به پدر مائده حرف زده 

بعد من گفتم آخه چی گفتم چیز بدی نگفتم 

خالمم بدون اینکه بپرسه نشونم بده ناراحت شد به روی خودش نیاورد دختر خالم اون موقع حموم بود نشنید اصلا 

نگو فرداش میاد به دختر خالم میگه آره ببین سوگل به پدرت فحش داده مائده هم چیزی نگفت حتی اون روز رفتیم پارک شب وقتی خواستیم بخوابیم یهو اونم کتک زد و بحث بالا گرفت

هستید هنوز؟

که بعد از اون بحث رابطه قطع شد و هیچی نشد تا مرداد ماه پارسال 

دیدم ساعت 12شب یکی به مامانم با یه اکانت فیک پیام داده 

پیام که چه عرض کنم انقد طولاااانی نوشته بود که نگم

پیام با این عنوان بود

می‌خوام راجب دخترتون یه سری اطلاعات بهتون بدم

حالا هررررر کاری کرده بودم و نکرده بودم و خودشون کرده بودن صد تا گذاشته بود روش خودشونو هم سانسور کرده بودن(یه دختر خاله دیگه دارم اسمش فاطیماس اونم پشت اونو گرفت با اینکه با اون اصلا دعوا نکرده بودیم)

مامانم به من نشون داد از طرز نوشتنش فهمیدم مائده‌س تا اینکه مامانمم جوابشو داد گفت بعد از پنج ماه یادت افتاده اینارو خودت هر کاری کردی انداختی کردن دختر من 

باورتون نمیشه به مامانم هم فحش میداد حتی فحش پدربزرگم که فوت شده اصلا پدر مادر خودتههه

دارم واسه خودم مینویسم؟

حالا ادامه‌ش

اومد من رو ببوسه که من فورا از جام بلند شدم رفتم ولی مامان ساده من وایساد روبوسی و حرف زدن و انگار نه انگار چیزی شده 

بعد از چند ساعت که اونجا بود من نگاهشم نمی‌کردم 

تا دیدم هی می‌گفت واسم مهم نیست مائده بفهمه یا نه من خواهرمو خواهرزاده‌م رو دوست دارم با اینکه خودش هر بار دعوا راه انداخته بود

حالا من همینجوری از کار خودم هنگ کردم که چراااااااااا زنگ زدم به دختر خالم 

زنگ زدم بهش و گفتم سلام گفت سلام خوبی گفتم شناختی گفت نه سوگلی؟گفتم آره بعد سرد حرف زد و بحث کشیده شد به دعوا باورتون نمیشه منو سنگ رو یخ کرد همه تقصیرا رو نپذیرفت می‌گفت تو به مادر من گفتی من با فلانی تو رابطه‌م سر گذاشتی با اینکه نکرده بودم همچین کاری رو توضیح دادم و اینا باورتون نمیشه من از اینا متنفرم ولی دارم سکته میکنم که زنگ زدم 

از بس عصبیم نمی‌دونم چیکار کنم فقط

اونا سر منو دختر خالم قهر کردن 

شبی که اومد منو کنم بزنه مامانم اومد دورش کنه 

خالم با اینکه میدونست دخترش مقصره پشتشو گرفت و اومد به مامانم حمله ور شد