سلام بچه ها
خلاصه میگم سرتون درد نگیره . من یه پسری و تو زندگیم دوس داشتم خیلیم عاشقش بودم اون قصدش جدی بود ( ب گفته خودش) با مامانمم حرف زده بود
تو اوج عاشقی که دیگ کلا اونو شوهر خودم میدونستم. خاستگارامو بخاطرش یکی یکی رد کردم
بد سه سال خیانتشو دیدم روحیم داغون شد مردم ب معنای واقعی هنوزم اثرش روم هست بعضی وقتا بی دلیل گریه میکنم دلم میگیره
بگذریم من الان نامزد کردم.. چیز مشکوکی ازش ندیدم تاحالا گوشیش دستم میده رمز گوشیش اثر انگشتمه هرچی بخام میخره و .. فامیلامونم هست همه تعریفش میکنن اما من هیچوقت نمیتونم اعتماد کامل داشته باشم یکمم ک فکر میکنم اگه خیانت کنه چی . چیکار کنم با این حس ؟ همش شک خیانت وجودمو گرفته انقدره که میخام کم کم برم رو مخش حق طلاق بگیرم اگ خیانت کرد جدا شم
نمیدونم چیکار کنم ی عمر با این حس دودلی نمیتونم زندگی کنم