می دونید از کجا دلخوره
دیروز که از سر کار اومد خسته بود خوابید و من رفتم دکتر برای کمرم
بعد دو سه ساعت که اومدم گفتم منو ببر خونه خواهرم روضه
موقعی که اومد دنبالم تو خونه ، من داشتم ماجرای کمردردم رو به مامان و خواهر و شوهر خواهرم می گفتم ، بعد تو خونه گفت حالا به بقیه زودتر از من دردت رو می گی ، دیگه دربارش با من صحبت نکن