حالم از خودم و همه چی بهم میخوره
یکساله با شوهرم رابطه نداریم چون تحت درمانیم
خالا که خوب شدیم از جمعه قرار بود باهم باشیم و هرشب یه چیزی پیش اومد و البته من کنسل کردم
امشب کلی به خودمرسیده بودم و اماده بودم بعد شوهرم که از بیرون اومد وایساد برای خودش یه سالاد پر از سیر و پیاز درست کرد که بخوره
منم حسابی عصبانی شدم و باهاش نبودم و الانم جامو میخوام جدا کنم بخوابم
بعد یکسال اینم شد برنامه ما
خالم ازش بهم میخوره