دردم زده به قلبم
کسیو ندارم بهش بگم به شما میگم
هر کی باهام دوست میشه میگه مهربونی،همه بهم اعتماد میکنن ولی بعدش بی دلیل میرن(با این که حتی تو دوران دوستی یبار باهاشون دعوام نشده و همیشه میگفتن دختر خوبی هستی)حتی روز تولدم یادشون میره،یبار تو عمرم کادو تولد درست حسابی نگرفتم،همیشه پشت دوستام بودم،تو هر سختی،تولدشون سورپرایز میکردم،اینقدر کادو قشنگ درست میکردم تا خوششون بیاد ولی اونا برا سر رفع کنی یچی میخریدن بندازن جلوم،اونا تا میفهمیدن شرایطم سخت شده میرفتن...
پدر مادرم باز تا یه حدی ادم حسابم میکنن ولی مگه بنده خدا ها تا کی میخوان پیششون بمونم؟
یه عشق یه پارتنر نداشتم،این همه مدت با کسی نبودم،هی گفتم ولش کن درستو بخون،ولش کن به هیچ پسری دست نزنا،این همه رعایت کردم تهش چیشد؟تهش این شد که هر کی اومد جای این که واقعا منو واسه ازدواج یا عشق واقعی بخواد میگفت بیا سرویس بده برو
دنبال کار میگردم کار نیست،رزومه میدم اصلا نگاه نمیندازن ببین توش چی نوشته،یه قرون پول ندارم که لباس دلخواهمو بخرم
واقعا اینقدر بی ارزشم؟اینقدر نالایقم؟اینقدر بد بودم؟چرا واقعا سوالم اینه چرا؟چه جوابی هست؟
دیگه نمیتونم بچه ها دیگه نمیتونم:)