من با دوتا دختر خاله دوست بودم.
با هر دوشونم خوب بودم یعنی هردو منو خیلی دوست داشتن یکسره میگفتن تو چقدر خوبی فلانی.
خلاصه بین این دوتا دختر خاله دعوا شد..واینا باهم کلا
سر سنگین بودن..یکی از دختر خاله ها که کلا سکوت بود از اون یکی پیش من هیچی نمیگفت..ولی یکیشون یکسره میگفت مریم بده در حق من یدجنسی کرده.از وقتی ازدواج کرده منو تحویل نمیگیره.منم فقط میگفتم اگر کسی تورو تحویل نمیگیره تو هم ازش دوری کن.هیچ حرف بدی نمیزدم
ولی کامل مشخص بود داره حسادت میکنه و از لجش و حسادت اینجوری میگه.منم فقط میگفتم ولش کن ب زندگی خودت برس خودتم کم نداری تو زندگی الحمدللله عالی هستی.
بعد عروسی همون مریم دختر خاله شد.ما همه پیش هم نشستیم سر میز.. مریم اومد سمت دوست دیگم گفت بیا رقص چاقو بعد دید اینم داره نگاه میکنه اومد سمتش خنک گفت تو هم بیا برقص .اینم گفت نه مرسی.
خلاصه اینا بینشون درگیری شده بود..این دختر خاله گفته بود چرااا منو نگفت اول برای رقص چاقو من دختر خاله ام چرا ب دوستت گفتی..حتی نیکتا شاهده منطور من .پای منم کشیده بود وسط..
منم ناراحت شدم گفتم حالا میره از طرف من چرتو پرت میگه.
رفتم ب مریم گفتم ب خدا من هیج کاره ام ..اونم‌گفت اصلا درد این‌چیه چرا با من گرفته؟..مگه چیکارش کردم.. منم گفتم والا پر توقع و یکم حسادت میکنه بهت..مشکلش همینه..
اونم گفت آررره خودمم میدونم..
وای حالا خیلی عذاب وجدان دارم ..کاش نمیگفتم حسادت میکنه خدایا چیکار کنم ..😢😢
این قضیه مال سه سال پیش.
خیلی پشیمانم این حرفو گفتم😢
