خواهرای گلم که مشکل ازدواج دارین من خودمم درگیرشم ازدواجم جور نمیشه کلیم خاستگار داشتم تاحرفشو میزدم بهم میخورد
قدو قیافه مم از خیلی از دخترا بهتره ولی نشد که نشد کلی دعا گرفتم نذر باطل سحر ذکر حتی حرز حسار... هیچی نتیجه نگرفتم
تا اینکه پیش یه اقای سیدی تو امام زاده دیدم اومده زیارت اهل شهر ما نبوذ سرکتاب باز کردم
بهم گفت دختر گلم تو خودتت بخت خودتو بستی گفت خیلی خاستگار داشتی گفتیشان وبختت پیچیده شده
گفت تو از اون دسته از ادمهای متاسفانه تا خودت به زبان بیاری میخواد برام خاستگار بیاد سریع بهم میخوره گفت راز دلتو برا هیچکس حتی مادرو خواهرتم نگوو تا رازتو بگی دیگه به اون نمیرسی
گفت حتی اگر یه حمع کفش هم بخوای بخری تا بزبون بیاریش سخت بهش میرسی گفت حتی با پسری هم اشنا شذی تورو واسه زندگی خواست گفت نزار خانوادت از دهن خودت بشنون
بهش بگو پسره خودش و خانواذش خانوادتو در جریان بزارن
گفت خیلی هواست باشه به محض اینکه بگی کسی میخواذم دیگه سر نمیگیره
گفتم اینو براتون بگم شاید مشکل خیلیاتون که ازدواجتون جور نمیسه همن دلیل منه
گفت سنگینی و نحثی انرژی منفی گرفتت باید پاکسازی کنی و نفر بعدی اومد زندگیت حتی خودت با خودتم نگو فلانی عاشقمه یا میخوادم
راز دلتو به زبان نیار تا بهش برسی