ببین من که قبلا این مساله رو نداشتم تو بارداری درگیرش شدم ظاهرا طبیعی و اجتناب ناپذیره، البته اوجش سه ماهه اول بود، اونم تا حدود هفته ۱۰، بعدش یهو رها کرد و سبک شدم.... البته من بیشتر دچار نشخوار ذهنی شده بودم، یعنی یهو مغزم گیر میداد به یکی از اقوام یا دوستان و تو مغزم سر یه موضوع قدیمی باهاش دعوا میکردم، هر بار هم یه نفر سوژه بود..... یه تسبیح کنارم دارم سعی میکردم تا بهم فشار میاد ذکر بگم ولی واقعا کنترلش سخت بود، فقط قبول کرده بودم که طبیعیه و چارهای نیست، به خودم میگفتم بخاطر بارداریه باید تحمل کنی میگذره.... البته الان حدودا ۲، ۳ روزه همش نگران زنده بودن و نبودن بچه میشه چون هنوز تو سن حرکت نیست و هموز شکم ندارم، اینجا هم تاپیک باز کردم بلکه ملت بیاد کمک فکری بدن ولی جواب خاصی دریافت نکردم