دیگه خسته شدم 😔
از وقتی این پسرخاله ی بچ سال و مزخرف و نازک نارنجی من اومد زندگی من تباه شده لطفا تا اخر بخونید و بگید حق با کی بوده لطفا کمک کنید😔
یه روز خونه مادر بزرگم بودیم بعدش پسرخالمم اومده بود اون ۷سالشه منم ۱۳میدونم میگین بچه ایی و اینا ولی خب دیگه باید به یکی میگفتم این داستانو. خب داشتم میگفتم، بعدش من داشتم کالاف بازی میکردم بعدش اونم داشت فری فایر بازی میکرد بعدش اون رفت بیرون بازی کرد بعدش گفت تو هم بیا بازی کنیم بعدش منم رفتم باهم دیگه زدیم یه میز پلاستیکی رو شکونیدم نابودش کردیم بعدش گغت بیا دزد و پلیس بازی کنیم اون مثلا یگان ویژه بود منم باند خلافکار بودم بعدش اون یکی از پایه های میزو برداشته بود ک چون شکسته بود سرش تیز بود اون سلاحش بود بعدش اومد با اون پایه میز محکم منو میزد یه دفعه با تیزی اون پایه زد به دستم دستم زخمی شد خون اومد بعدش من رفتم به خالم گفتم اونم عین خیالش نبود نشسته بود تو اینستا فیلم میدید و یه دونه دعواش نکرد 😐
مادرمم هیچی نگفت😐 اصن عین خیالشون نبود حالا جالب اینجاست من بودم همه داد و بیداد میریختن سرم ک چرا دست بچه رو اینطوری کردی چرا فلان کردی پدرمو در میاوردن بخدا😐😐 همین یبارم ک نبود یه شب هم مهمون اومده بود خونمون همه رفته بودن سر بالکن بعدش فالیمون هم یه دختر بچه داشت ک ۵سالش بود بعدش منو پسرخالم و اون بچه تو خونه تنها بودیم بعدش پسرخالمم اسباب بازیشم اورده بود اون بچه هم زد شکوندش منم داشتم کالاف بازی میکردم زد اسباب بازی رو شکوند پسرخالمم گریش در اومد حالا خالمم همون لحظه اومد تو خونه بعدش پرسید چیشده پسرخالمم گفت رادین زد اسباب بازیمو شکوند😐😐😐😐😐 درحالی ک من اصن با اونا بازی نمیکردم😐 خالمم سرم داد و بیداد کرد بعدش به پسرخالم گفت با این پسره بازی نکن وحشیع😐
از وقتی اون اومد زندگیم به گند کشیده شد😔 حق با کی بود؟ واقعا؟ حالا همه هم اومدن گفتن اون بچس اخه خرس گنده ۷سالشه جالب اینجاست منم ۷سالم ک بود یه بازی میکردم میگفتن ۷سالته خجالت بکش ۷تا عقل هم نداری😐 حق با کی بود؟ بگین لطفا