زاده ی آواز بادها روی قله ها
همراز چشمه ای که بی وقفه می رقصد میان سنگها
و هم نفس با مهِ سحرگاهی
که آرام روی برگ های شبنم زده می نشیند💦🍃🌿
در نگاهت سبزی جنگل هاست
و در لبخندت، آرامش یک دشت خاموش پس از باران
تو با دست های بی ادعایت
کوه را نوازش می کنی
و به چمن، جرأت شکفتن می دهی🌾
راه رفتنت مثل روان شدن جوی آبیست
که بی صدا می گذرد
اما جان هر گلبرگ را تازه می کند🌿
تو رؤیایی هستی که طبیعت در دل خویش پرورده
شعر نانوشته ای میان نسیم و نور💥✨
زنی از تبار باران
که هر جا پا می گذاری، زمین نفس می کشد🌦🪴🌴