2777
2789

حالا همسر.پارتنر....



خودم یه خواستگار ستنی بود

که اصلا دلم نمیخواست بیاد نمی‌شناختم


وقتی اومد اصلا سلام هم بهم نکرد..خیلی هم اخمالو و جدئ بود

ده دقیقه بعدش اومد تو اتاق حرف بزنه

هول شده بود وسط اتاق نشست...سرش پایین بود 

منم حس میکردم ب زور اومده

دیگه کم کم یخش باز شد

نقاط مشترک زیادی داشتیم.طرز فکرشو دوست میداشتم.یهو چشمم افتاد به چشمش

دیگه اونم جلسه بعد اومد


خیلی همو دوست داشتیم.

هیچکس دو بار زندگی نمی‌کندو روزی دو بار به آن نگاه کن📝💛•شعر،موسیقی،طبیعت 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم دیوار خونمون با ساختمان بغلی مشترک بود اون دیوار شخراب کرد مال ما ریخت😂 شوهرم طبقه بالا خواببود داداشم اومد دادم بیداد و کتک کاری ایشون پلیسه اومد از در بیرون من جلو روش در اومدم،😂 مثل خودت چشم تو چشم و این شد که دیگه دل و دادیم 

هیچ وقت عاشق همسرم نخواهم شد چون قبلاً عاشق یه پسری بودم که کاری کرد صد سال سیاه سمت عشق و عاشقی نرم در واقع عاشق شدن همون یه باره بقیش دیگه جنس اصل نیست 

پایدار بمونین 🤍

‏هر جنگی ارزش جنگیدن نداره گاهی عمدا بباز و بیا بیرون🤌🏻

فامیل بودیم.وقتی دانشگاه قبول شدم.هردو تو یک تایم گوشی خریدیم.اولش پیامهای معمولی فامیلی بود.کم کم جدی شد.ولی همیشه از قبلش هم بهم دیگه توجه داشتیم و ازش خوشم میومد.ماجراها داره

اشناییمون ک مجازی بود

وقتی عاشقش شدم ک از گذشته گفتم از اسیبام گفتم

بهم گفت فراموش کن هرچی ک بود ونبودو

فک کن من نفراول زندگیتم من خودمو بهت ثابت میکنم وکرد

دختر باید حیاداشته باشه پرده رو پنجره اتاق منم داره😉

تو خیابون منتظر تاکسی بودم ی ماشینه خیلی پیام کرده بود بعد شوهرم اومد گفت خانوم بیاین برسونمتون اینا دارن مزاحمتون میشن گفتم شماخودتم مزاحمی از کجا معلوم منو ندزدی😂بعد خندید خلاصه اینکه خیلی واستاد تا تاکسی اومد و من سوار شدم اومد دنبال تاکسی و بعد بهم شماره داد و قبول کردم و ازدواج کردیم اونم بعداز ۷ماه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز