اسفند ۱۴۰۳ روزای اخر سال خواب دیدم یک مرد بسیار شرور و عوضی یک گاو بزرگ رو داره چاقو چاقویی میکنه زنده زنده و داره خون زیادی میاد
به بابام گفتم و گفت گاو یعنی سال
و صدقه هم دادم ولی اتفاق افتاد
خدا به خیر کنه
اون روزا پشا سر هم ی زن یا مرد رو میدیدم ک شرور بودن یا ادم میکشتن یا منو میخواسن اذیت کنن شبیه هم بودن انگار خواهر برادر بودن و جدا جدا تو خوابام میومدن