الان دوساله ازدواج کردم وضع مالی همسرم متوسطه .پدر مادرم وضع مالیشون خوبه.اوایل باهام خیلی خوب بودن به مرور بابام شروع کرد پارازیت زدن تیکه انداختن به همسرم.هی مشکل درست میشد.بعد بابام وسط جنگ ۱۲ روزهه عمل کرد اصلا بیمارستان ملاقاتی نداشت همسرم نیامد ملاقاتش .اینم کینه کرده مبگه وظیفه همسرت بود که بیاد .و از اون روز تا الان مدام حرفای الکی بهم میزنن.مثلا خسته بودم رفتم خونشون مادرم میگه خسته ای نیا.همش خستگیتو برای ما اوردی.یا مانتو جدید خریدم مادرم میگه مانتو قبلیت انقدر کهنه بود ادم خجالت میکشید باهات توی خیابون.درصورتی که اصلا همچین چیزی نبود.یا بابام به باربرها نگفته بود من دخترشم موقع اسباب کشی خونم میگفت نگو دختر منی