اول ی چی بگم ک نیایین بریزین سره من
من ازوقتی عقد کزدم جاریم اصلا با من خوب نبود ینی ۱۰ سال اولین عروس این خونواده بوده هم چاق بود هم بینیش قوز داشت ک اصلا ب من هیچ جوره مربوط نمیشه هرکسی ی عیبی داره
ولی جالب اینجاس تامنوشوهرم عقد کردیم داستانشون شروع شد
و نزدیکای عزوسی ما ب زور قرض ماشینشونو عوض کزدن مدل بالاگرفتن و کله طلاهاشو فزوخت رفت بینیشو عمل کرد و لباشو ژل زد اصن همه میگفتن فلانی چرا یهو انقد عوض شده کلاس میزاره
من ی مدت فرص جلوگیزی میخوردم بابت کیستم نگو افسردگی گرفتم ازین قرص
برای این ک حالم خوب بشه رفتم کلاس کاشت ناخن سرگرم بشم
پشت بند من رفت کلاس میکاپ دوباره رفتیم جهیزیه بخریم فرش با شوهرم بود دیدم اونم رفته داره فرشاشو عوض میکنه مبلاشم عوض کرد تو خونش جا نداشت میز ناهارخوری ۴ نفره ام ن دقیقا عین من ۶ نفره خرید
اینارو گفتم بدونید چقد حسوده
پارسال واس این ک بگ من خیلی خوشبختم ۴ بار رفت مسافرت طولانی
الان یکی یکی وقت چکا رسییده برادرشوهرم ماشینشو فروخته پژو۴۰۵ داشت پرایذ هاشبک گرفته
اخه جاریم همیشه ب من پز میداد میگف من اضلا ازپراید خوشم نمیاد
ما خودمون ماشینمون پرایدانقد ناراحت میشدم اینو میگف
راستشو بخایین دلم خنک شد ک ماشینشونو فروختن