سلام.شوهرم20سال ازم بزرگه پلیسه،2ساله ازدوج کردیم یه دختر8ماهه دارم،حس میکنم شوهرم به خاطردارایی بابام باهام ازدواج کرد. مدتی بود میگفت باخانوادت رفت وآمدنکن درتماس نباش تنهاجایی نرومحبت وتوجه نمیکردهرچی خواسته روی مامان وبابام گفته، بدبینه فکرمیکنه خانوادم دخالت میکنن توهردعوایی حرصمودرمیاورد منم زورم نمیرسیدمثلامیشکوندم یا صورتشوچنگ میزدم ازم فیلم میگرفت برای مدرک،توهربحثی به خاله عمو بابام زنگ میزد.هربحثی بینمون میشد میرفت وهفته هانمیومدخونه آخرش من خواهش والتماس میکردم که برگرده مشخص بود دنبال بهونه بودکه بره.تازگیادست به زنم داشت،آهرین دعوامون من به مامانم زنگ زدم گفت چرازنگ زدی ودادزد دخترم ترسید بعد رفت الان1ونیم ماهه رفته وخونه نیومده.عموم وکیله برای نفقه ومهریه وجهازاقدام کردبهش پیامک رفته هیچ عکس العملی نشون نداد.یه بارقبلاتونامزدی جداشده.خیلی دلتنگشم قلبم ازجاش داره کنده میشه نمیتونم سرپابشم افسرده شدم دلم نمیخواد جدابشیم.به آبجیش پیام دادم واسطه بشه برای آشتیمون که متوجه شدم شوهرم همه چیو به خانوادش گفته حتی فوش هایی که دادم البته متقابل بود خواهرش گفت تو داداشموشکستی خودت بایدهمت کنی باهام خوب حرف نزد،بعدزایمان به خاطرغلضت خون سرم لخته بست رفتم آی سیویه ماه بستری بودم عصبی ترشدم😔توخونه نتونستم تنهابمونم دلم میگرفت میترسیدم،بابام طبقه پایین خونشو داده بادخترم دوتایی زندگی میکنیم.با بابامم بحثم شده درسته پولداره میگفت خرجتونومن میدم و...حمایتم نمیکنن..دلم میخواد ببینمش حرفاموبزنم ازاینکه پشیمونم وبرگردیم به زندگی نمیخوام دخترم آسیب ببینه.نمیدونم به کی بگم واسطه بشه.محاله جواب زنگ وپیامموبده،راهنماییم کنید
به آبجیش گفته بود نمیرم خونه نمیخوام دخترم آسیب ببینه نکنه خیانت میکنه؟قبل عیدازم شکایت کرده بودرفته بودپزشک قانونی چون زده بودم،21سالمه
توروخدابگیدچجوری میتونم ببینمش حتی راضی نیست برای چنددقیقه منوببینه هرچی دعواهای گذشته بود به خانوادش گفته
امروز به پدرومادرش زنگ زدم آشتیمون بده اوناگفتن با همسرم صحبت کردن راضی نبود ک بیان
البته منم میزدمش میشکوندم جیغ ودادمیکردم😔