میخاستم ماه بعذ تسویه کنم ۲ جا بدهی سنگین دارم ۵ تومن میشه
شوهرمم هرماه ۵ میده بهم هرماه انقد پارچه و لباس خونه قسطی میخریدم هیچی نمیمونه برام پول همش قسط میدم
راستشو بخایین ن شلواز درست و حسابی دارم ن کفش
دوستم مغازه کارمیکنه ی شلواز کتان و شال ستشو داد گف قسطی بردار ببر ۱ تومن شد کلا
عذاب وجدان گرفتم چون شوهرمم کلی بدهکاره بایت ساخت خونه
مادرشوهرمم هی چشمش ب منه ک مبادا چیز جدید بخرم اخماش میره تو هم هی پیش شوهرم میگ مراعات کنید یکی ۲ سال کمتر بخرید و بچرخید
از ی طرف خیلی لباسه ب دلم نشسته میگم شلوار ندارم بردارم
از ی طرف میگم مادرشوهرم ببینه داستان داریم با شوهرم اینم ک دهن بینه