شبتون بخیر عزیزان 🤍امیدوارم حالتون خوب باشه .
من یه پدرشوهر گوگولی دارم خیلی کیوته 😀عصری پدرشوهر و مادرشوهرم با مامان بابای خودمو داداشام اومده بودن خونمون ، پدرشوهرم و بابام عاشق شطرنجن هی میشینن شرط بندی میکنن بازی میکنن سر شام و این چیزا 😀بقیه نشسته بودن یه گوشه ، من رفتم چایی بیارم ، داشتم میچیدم روی سینی حواسمم به اونا بود و داشتیم همینجوری حرف هم میزدیم ،شوهرمم داشت با نی نی هامون بازی میکرد ، یهو پدرشوهرم پوکر فیس پا شد از پای بازی وایساد داشت ب شوهرم نگاه میکرد ، چند دقیقه خشکش زده بود😆بعد شوهرمم بهش نگاه کرد داشتن همو بدون هیچ حرفی نگاه میکردن ،انگار همه یه دیقه رفتن رو حالت استپ ، یهو پدرشوهرم گفت اخه من تو تربیت تو چی کم گذاشتم ؟ ما همه متعجب ک یهو چیشد اصلا ، داستان چیه!!همسرم بنده خدا گفت چرا چیشده ؟ گفت این دختر که چند ماهه زایمان کرده جای اینکه تو بری چایی بیاری این بنده خدا پاشده ، اون کمرش درد میکنه دو قلو اورده 😆حالا من قبراق سرحال😝یجوری تعریف میکنه انگار خودش زایمان کرده 😀گفتم نه اقاجون همیشه کمک میکنه و واقعا هم بنده خدا همسرم خیلی کمک میکنه تو همه چی خصوصا بعد زایمان ، اصلا ادمی نیست ک بشبنه و من کار کنم، اخر سر که داشتن میرفتن پدرشوهرم برگشت گفت محمد من تورو باید دوباره تربیت کنم ، بابام گفت حاجی حالا کوتاه بیا یه بار نشسته پیش بچه ها همیشه ما شاهد بودیم کمک کرده ، اقا رفتن دوباره زنگ زد بهم گفت ازش کار بکش نزار بشینه ، از سر شب همسرم هی میگه هیچی دیگه پارتیت کلفت شده و ماهم ک هیچی نمیتونیم بگیم😝
همسرم تک فرزنده و مامان باباش فوق العاده ادمای خوبی ان مث خودش ، خیلی انسانی شریفی ان ، یه وقتایی ب شوخی میگه حرفتو گوش نکرد بگو با چوب خشک بیوفتم ب جونش😂مادرشوهرم بهص چیزی میگه دستشو میزاره رو چشمش میگه چشم رییس😆