یه رمان میخوندم چن سال پیش یه دخترخاله پسرخاله بودن باهم زندگی میکردن (خانواده پسره مرده بودن) بعد خیلیم مذهبی بودن دختره پسرخالشو دوس داشت ولی پسره عاشق یه دختر قرتی و پولدار شده بود،اخرسرم از دختره جدا شد با دخترخالهش ازدواج کرد
فک کنم اسم پسره هم امیرحسین بود