سلام
من هفته پیش برای بار اول با این اقا و مادر هامون رفتیم باهم دیگه کافه وقتی دیدمش به نظرم خیلی مهربون اومد ولی از نظر ظاهری و هیکلی و تیپی اصلا بهم نمیخوردیم و من خیلی بهتر از اون هستم و من خانواده جوون دارم اون خانواده پیری داره مادرش همسن پدر بزرگ منه و خودشم بچه اخره و هشت سالم از من بزرگ تره ولی از نظر تحصیلی ازم بالا تره که به نظر من سن هم تو این موضوع بی تاثیر نیست و ۴تا بچه ان که خواهر بزرگش همسن مادر منه و هنوز مجرده و بقیه خواهر برادراشم مجردن با وجود اینکه سن بالایی دارن و متوجه شدم خانواده سخت گیری داره که باعث شده بچه هاشون ازدواج نکنن...
ولی خب من این اقا رو دیدم خیلی حس مثبتی بهم داد سر همین موضوع دوست داشتم که بیشتر اشنا بشیم و خب به دلم نشسته بود .
ولی خانواده من سنتی ان دوست داشتن قرار های بعدی داخل خونه باشه ولی مادرش اصرار داشت که نه بریم کافه
در نهایت هم با وجود اینکه مادر من گفته بود بیاید خونه پیام داد کافه مشخص کنید که امروز بریم بیرون ما هم از شنبه بهشون گفته بودیم و جا مشخص کرده بودیم و ساعت ۶قرار داشتیم دوساعت پیش تماس گرفتن کار پیش اومده و ما نمیتونیم بیایم بذاریم هفته بعدی ...
خلاصه من خیلی ناراحت شدم حس کردم پسری که در هفته برای من نخواد یک ساعت وقت بذاره همون بهتر که بره منم کلی کار دارم بخدا ولی تایم خالی کردم براشون و کلیم حتی ویدیو و کلاس دیدم برای خواستگاری ها که بتونم جلسه رو درست و اصولی پیش ببرم ولی وقتی ابن رفتارشون دیدم میخوام جواب رد بدم نظر شما چیه؟