سلام خانوما .زیاد کشش نمیدم میرم سر اصل مطلب.من نامزدم دو ماه دیگه عروسیه مشغول خونه دیدن با خانواده شوهرمم . امروز رفتیم با جاریم همسرامون چندتا خونه دیدیم چون قرار باهم ساختمان بخریم. بعدش رفتیم شام بیرون .شامو بردیم پارک مشغول حرف خونه تدارکات عروسی بودیم که برادر شوهرم شروع کرد به گله از همه پدر مادرش خواهر برادراش که برامن هیچی نکردن حق من الان مگه اینه از ده سال پیش گفت تا الان اولش چیزی نگفتم همش حرمت نگه داشتم احترام گذاشتم... گفتم تو راست میگی تو حق داری بعد ازدواج ک تکلیف همه چی معلوم شد تو سهمت یه زمین بیشتر برادر به خاطر زحمتات. قاطی کرد نه تا قبل عروسی باید تکلیف حق منو روشن کنن از همه چی حقمو میخام تا رسید به شوهرم که ماشین زیر پات از زحمات منه من اصلا با توام خونه نمیگیرم
منم قاطی کردم گفتم جونت سلامت نگیر تو الان تو رومون اینجوری میکنی باهامون. تو الان پشت مارو خالی کردی تو الان عروسی ما وسط سهم سهم میکنی به من گفت تو منتظری خرت از پل بگذره بعد عروسیت منم نمیشناسی خلاصه که انقد بگومگو شد که کل پارک نگامون کردن زنشم از اول تا آخر هیچی نگفت هیچییییییییییی گذاشت شوهرش بشور پهنمون کنه آخرشم انقد داد بیداد کرد منم دیگه لال شدم .