بدبختانه پول هم نداریم بریم یه جای بهتر خدا میدونه خیلی نمیگذره روانی میشیم
وقتی برقا میره بچه هارو ول میدن تو کوچه فکرشو بکنید تو اون سکوت فقط صدای بچه ها و توپ میاد نمیذارن آدم یه دقیقه استراحت کنه ، میری اعتراض میکنی خدا شاهده ننه هاشون چنان میپرن به آدم که انگار فقط اینا زاییدن و مارو ننمون ریده ، بعد از ظهر ها هم زنا میشینن تو کوچه همه چیزو وارسی میکنن ، چند روز پیش نگو یه نفر مهمون داشته اینا دیدن و گفتن فلانی مرد برده بود خونه زن بیچاره رفت شکایت کرد ازشون ، جلوی در میارن ماشین میذارن میری بهشون میگی یا به پلیس زنگ میزنی میاد میگه کوچه مال شهرداریه هرکی هرجا خواست میتونه بذاره آقا من میخوام جلو در خودم که سایه هست ماشین بذارم این چه قانون مسخره ایه ، اگه پارکینگ داشتیم اینجوری با یه عده بی فرهنگ دهن به دهن نمیذاشتیم ، اینجا ساعت ۱۱ میان آشغالارو میبرن یه عده زودتر آشغال میذارن دم در گربه ها پاره میکنن همش پخش میشه جلو در تمام سرامیک و سنگ های جلوی در روغنی و سیاه میشه امروز هم اشغال ریخته بود داخل جوب جلوی آب گرفته بود اومده بود بالا همه جا به گند کشیده شده بود
دلم میخواد برم تو اون ساختمون های مسکن مهر که هیچکس نمیاد بیرون و هیچکس هیچکسو نمیشناسه ولی بدبختانه پول نداریم هعی 😔