من پرستارم البته الان اونجا دیگ کار نمیکنم که آشنا شدیم و با یک رزیدنته آشنا شدیم کلا یبار بیشتر بیرون نرفتیم ولی خب سرکار هر روز همو می‌دیدیم تا اینک دعوای شدیدی کردیم
سر چی دعوا کردین مقصر کی بود
سر رابطه ج.سی دعوامون شد که من گفتم نه من اهل این چیزا نیستم و بحثمون شد و حرفای زشت زد منم البته جوابشو دادم کلی نفرینشم کردم گفتم دیگ این عمرا پیداش شه و یک هفته ناراحت بودم بعد کلا فراموشش کردم
اینو بگم چند ماه کراشم بود اصلا فکر نمی‌کردم پیشنهاد بده چون من آدمی نیستم نخ بدم ولی نمیدونم چیشد خوشش اومد
یکی دوماه گذشت همش پیام میده پشیمونم ببخشید دلم تنگ شده و منم گفتم من اهل اون چیزایی که گفتی نیستم گفت می‌دونم و توقعی ندارم دیگه و تو خوب بودی قدرت ندونستم و ...
ولی دیگ واقعا حس‌میکنم حسی بهش ندارم هرچی بوده تموم شده
نمیدونم یک فرصت دیگ بهش بدم یا ن
البته بحث ازدواجم قبلاً وسط بود چون خونه و ماشین داره و‌تخصصشم تموم شده ولی الان حتی اگر باهاش اوکی شم دیگ نمی‌خوام ازدواج کنم باهاش فقط در حد دوستی
از چشمم افتاده با کاراش
تنک
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
