مادرشوهرم همه چیو قایم میکنه جوونه
مریض بشه مسافرت برن چیزی بخرن ووووووووو
بعد تلبکار زنگ میزنه شوهرم که تو چقدر نامردی حال منو نپرسیدی یا زنگ زدی زیارت قبول بگی یا نیومدی
شوهرم میگه آخه نگفتی
مامانش میگه آره دیر دیر میای نمیفهمی چطور بقیه فهمیدن
شوهرمم عذاب وجدان میگیره
خانوادگی حالمو بهم میزنن