عزیزم احساس فقط احساسه وروش بایدکنترل داشته باشیالان میتونی پاشی بری باهمسراولت؟؟قطعانه پس روی خودت ...
نه نمیتونم از طرفی برا اون نگرانم عذاب وجدان دارم الان خوابهایی که میبینم احساساتی که تو خواب دارم همه و همه دست به دست هم دادن واقعا تحمل زندگی برام سخت شده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من یه هفته بعد عروسیم رفتم یه شهر دیگه واسه کار همسرم ، حتی از کار خودم استعفا دادم ، گفتم پیشرفت اون پیشرفت جفتمونه ، دو سال به شهر دیگه ، یه سال دوباره به شهر دیگه ، که دو روز راه بود بین من و پدر و مادرم ، و همینطور نه ماه به شهر دیگه ، شش ماه به شهر دیگه و .... الانم چند سالی میشه بر گشتم به شهر خودم ، با احترام به نظر من عشقت بهش واقعی نبود وگرنه هر سختی و تحمل می کردی ، اما حالا که شده دیگه ، بهش فکر نکن
شوهرت امنیت شغلی داشت؟ماموریت بهش میخورد چند هفته؟تنها شبا چندین روز پشت سر هم بودی بدون خبر؟
بله ، امنیت شغلی نداشت ، بسیار شب ها بوده که تنها و بیخبر با یه بچه نوزاد تو خونه ام بودم وقتی همسرم ماموریت های چند ماهه خارج کشور می رفت ، من به خاطر عشقمون همه چیو تحمل کردم عزیزم، و از اون روزا ۱۸ سال میگذره و الان خوشبختیم .