مثل من بدبخت بودید که همیشه بهترین روزهای زندگیم رو برام زهر میکنن مثل عروسیم یا نه خاطره خوبی براتون مونده؟
نه عزیز ...........اکثرا با این مشکل مواجه هستند........مقاوم باش ...به خودت ونی نی ات فکر کن.....که این اتفاقات کمترین تاثیر را روی روحیه نی نی ات بزاره
یعنی چی؟ موضوع چیه؟ منظورت خانواده همسرت هست؟
بدنیا اومدن بچه و بزرگ شدنش همش خاطره های خوبه؟ اونقدر شیرینه که همه سختی هاش رو ادم فراموش میکنه
بدنیا اومدن بچه و بزرگ شدنش همش خاطره های خوبه؟ اونقدر شیرینه که همه سختی هاش رو ادم فراموش میکنه
جسم و روحم با هم در عذاب بود
موقع عروسی که هر خواسته ای داشتم به عقده ای بودن متهم شدم .حالا دارن همون عروسی رو برای جاریم میگیرن . چون سر کارمیره و پول در میاره بهترین زن دنیاست واسه پسرشون .
من چنین تجربه ای نداشتم. زایمانم طبیعی بود. درد داشت ولی خوب تمام شد . الانم دخترم 2 سال و نیمشه و دارم هنوز لذت میبرم
بعد زایمان هم نه خودشون به دادم میرسیدن ( تو یک ساختمونیم )نه گذاشتن خونه مامانم بمونم . شوهر بچه ننم هم هر چی اونا میگفتن انجام داد
سزارین شدم . تا 40 روز درد داشتم ولی کو شعور .توقع کمک که از شوهرم یا اونا داشتم مادرشوهرم میگفت سزارین شدی که درد نکشی .میخواستی طبیعی زایمان کنی .
آخی نازی آلوچه جون غصه نخور خیلی ها مثل شما هستن اصلا اهمیت نده خودت اذیت میشی منم هم از عروسیم بدم میاد هم از زایمانم به قول شما زهرمارم کردن فقط بچه هامو دوست دارم همین
میدونم چی میگی ....چند وقته زایمان کردی؟شیر خودت را میدی؟به مامانت بگو هرروز بیاد پیشت
ای بابا. بی خیال
خودت رو مقایسه نکن
هر کس زندگی اش یک جوریه
دوره و زمانه هم عوض شده. شاید اون موقع توانش رو نداشتند و الان بیشتر میتونن خرج کنن.
در ضمن مگه خانواده همسرت پولش رو میدن. خود برادر شوهرت مگه خرج نمیکنه؟
منم جاریم کمی ناراحت شد که چرا برای من لباس عروسی نخریدید و برای این عروس میخرید. ولی شوهر من همه خرجها رو کرده بود و پدر و مادرش از جزئیاتش خبر نداشتند
خودت رو مقایسه نکن
هر کس زندگی اش یک جوریه
دوره و زمانه هم عوض شده. شاید اون موقع توانش رو نداشتند و الان بیشتر میتونن خرج کنن.
در ضمن مگه خانواده همسرت پولش رو میدن. خود برادر شوهرت مگه خرج نمیکنه؟
منم جاریم کمی ناراحت شد که چرا برای من لباس عروسی نخریدید و برای این عروس میخرید. ولی شوهر من همه خرجها رو کرده بود و پدر و مادرش از جزئیاتش خبر نداشتند
این حرفا مهم نیست تو کار خودت رو بکن و بدون همه این طوری هستن ... من شاغلم حتی نیومدن سیسمونی ام رو ببینن ... در حالیکه همه چی هم خوب بود و هیچ مشکلی بینمون نبود و نیست ... گفتن دیدن نداره که ...... وقتی زایمان کردم اومدن دیدنم گفتن این گلا رو کی آورده گفتم بابام و خواهرم و مهدی همسرم گفتن خوشحال نباش برای تو که نیوردن برای پسرت آوردن ........... هیچ وقت هم با هم دعوامون نشده بود ولی همیشه متلک هست ............ همیشه حرف هست ... من می گم این از بی ادبی و بی فرهنگی هست تو که خوب و بزرگی واگذارشون کن بخدا... اگر می خواستم جوابشون بدم یا مثل خودشون باشم الان آرامش نداشتم
شماره یک روانشناس کودک را میدم میری پیشش راهنماییت کنه که تو وبچه کمتر در عذاب باشی؟
ببین همه اینها میگذره. رو سیاهی میمونه به زغال
تو بی خیال باش. حرص نخور به بچه و خودت فشار میاد
تازه مادرشوهر واسه ادم کاری نکنه بهتره. من که دوست ندارم مادرشوهرم حتی دو روز بیاد خونه ام برام کاری کنه.
خدا رو شکر که هنری نداره و ازش کسی انتظار نداره
خود مادرشوهرم بهم گفت عروس دختر ادم نمیشه. منم میگم مادرشوهر هیچ وقت مادر ادم نمیشه. دوری و دوستی
تو بی خیال باش. حرص نخور به بچه و خودت فشار میاد
تازه مادرشوهر واسه ادم کاری نکنه بهتره. من که دوست ندارم مادرشوهرم حتی دو روز بیاد خونه ام برام کاری کنه.
خدا رو شکر که هنری نداره و ازش کسی انتظار نداره
خود مادرشوهرم بهم گفت عروس دختر ادم نمیشه. منم میگم مادرشوهر هیچ وقت مادر ادم نمیشه. دوری و دوستی
منم تا 40 روز درد شدید داشتم بعدشم دلم میخواست تنها باشم اما همش یه مزاحم پیشم بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
