عروس ما منزل مادر ما باشن و ما هم دعوت باشیم مادرم محاله بذاره ایشون ظرف بشوره حتی اگه هر هفته بیاد اما از دختراش کاملا توقع داره و بعد وقتی خودش سالی ی بار منزل برادرم دعوت باشه با این سن پا میشه ظرفا رو میشوره و تمام کارا رو میکنه....
حقیقتا نمیدونم چرا برخی ها انقدر شانس دارن جالبه که نه از نظر مالی نه فرهنگی و هیچ جوره هم خانواده ایشون برتر از ما نبودن.
اگه به مادرم هم بگیم میگه من همینم
اجازه میده مادرت توخونش بلند شه ظرف بشوره؟
از این عروسا زیاده بیخیال
توقع دارند مادرتون عروس سر پیری نگهداریش کنه
توهمات ذهنی مادرمن و مادرشان
عروس عصای پیروکوریه
مثل جاری منه
ولی مادرت مثل مادرشوهر من نیست
مادر شما داره اشتباه میکنه که با این سن و سال خونه ی مردم ظرف میشوره، نه اینکه عروستون شانس داره
یه ظرف شستن و نشستن نشونه ی شانس داشتن نیست
نمیدونم... ولی مامانِ منم یه جورایی شبیه مامان شماست.
من یه حسی بهم میگه این رفتاراش از خودکم بینی نشات می‌گیره... آخه به شدددددددت خودکم بین هست
متاسفانه تو دوره زمانه الان تصور بیشتر عروسا اینه
عروس حق داره هر توهینی به خانواده شوهر بکنه ولی برعکسش اگر انجام بشه یعنی خانواده شوهر کوچکترین توهینی بکنند، حکم اعدام اونها از طرف عروس صادر میشه.
یا اگر عروس منصف باشه دیگه بجای اعدام قطع رابطه دائمی انجام میده
خانواده شوهر حتما باید مثل نوکر برای عروس کار کنن ولی عروس مثل مهمان باید بره خونه خانواده شوهر
خانواده شوهر وظیفه دارند همیشه از لحاظ مالی پسر و زنش رو تامین کنند(خونه، ماشین،...) ولی اگر پسر کمکی به خاندان خودش بکنه باید چنان تنبیه بشه که اسم خودش یادش بره
منم یه دوست دارم بشدت تنبله مادرشوهرش غذاشو میده بچشو نگه میداره حتی بچشو مسافرت می‌بره که این استراحت کنه خونشو گاهی تمیز میکنه اما دوستم بشدت نمک نشناسه و همش بدگویی میکنه یبار بچه ها به مادرشون جشن گرفتن سوپرایزرش کنن این زودتر رفت خبر داد همرو ضایع کرد بازم مادرشوهره خدمات میده چندبارم مچ دوستمو با پسر گرفتن
یبار با خواهرشوعرش حرف میزدم مثل تو بدجور شاکی بود حقم داشت
